چند عکس عاشقانه میبینی
یهو یاد بوی عطرش میوفتی به طوریکه انگار کنارت نشسته
دستاشو تصور میکنی
صداشو
و بوم! تو وارد وادی نابودی شدی
بهش زنگ میزنی صدای بعد از خوابش رو که خیلی دوست داری میشنوی یه مکالمه معمولی رو پیش میبری
و خداحافظی میکنی
و گریه میکنی به اندازه یک ربع یا بیشتر بعد اشکتو پاک میکنی با سردرد مبارزه میکنی میشینی پشت میز کتابخونه و درس میخونی و حواستو جمع میکنی که حواست جمع باشه :)
بله تموم شدن در ثانیه نیست
بله من اینو میدونستم
و بله به خودش هم گفتم قراره خیلی زجر بکشم
و بله من خیلی خسته م
اندازه ی صد سال یا بیشتر
و بله افسردگی یک انتخاب لعنتی نیست.
درباره این سایت